من و روزگار

ثبت خاطرات و اتفاقات زندگی

من و روزگار

ثبت خاطرات و اتفاقات زندگی

مادر

مادر, واژه ی غریبیست ولی غربت آن در خانه مادر من بیشتر از خانه های اطرافیان تو ذوق میزند. مادری که از لحضه ای که چشم به جهان گشوده ناملایمتهای فراوانی از نزدیکانش دیده و اکنون که 62 سال سن دارد این ناملایمتها تمامی ندارند. در هر بازه زمانی سختی مربوط به آن را کشیده و حالا سخت تر از هر زمان دیگری رنج یادگار پدربزرگ و مادربزرگم که هیچ کس نمیتواند چاره ای برای آن بکند رنجی که مسبب اصلی آن پدرم بوده و هست. دلم برایت کباب است که لحظه ای و واقعا لحظه ای برای خودت زندگی نکرده ای. حتی فرزندان خودت هم هرکدام به نوعی حتی خود من مسبب رنجش تو بوده و هستیم.و هیچ وقت درکت نکردیم. مادرم عزیزم حلالم کن...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.