و بالاخره اینم جواب آزمایش
که البته گفتن تیترش پایینه و چند روز دیگه باید تکرار بشه. منکه دلم روشنه. توکل بر خدا.
دیروز با دوستم رفتیم بازار موقع برگشتن درد خیلی شدیدی زیر شکمم احساس کردم که قبلا سابقه این مدل درد رو نداشتم ( البته یه هفته ای میشه اینجوری شدم ولی به شدت امروز نبودن) خونه مامانم اینا که رسیدم علایم لانه گزینی رو دیدم که فهمیدم علت دل دردم لانه گزینی بوده. دردها از عصر تا نیمه های شب ادامه داشت ولی بخاطر اینکه مامانم نگران نشه از دردهام بهش چیزی نمیگم. شب هم چندباری بخاطر درد شدید بیدار شدم. (حامد کارش شیفتی هستش بخاطر همین شبهایی که نیس خونه مامانم میمونم)
خدایا نکنه همه این علایم حاصل توهم من باشه. خدایا خوشحالیم رو تبدیل به غصه نکن هرچند که راضی ام به رضای تو همیشه بهترین مصلحت رو ازت خواستم چه تو جنسیت بچه چه تو دیر یا زود اومدنش.
خدایا یعنی درست میبینم بی بی چک دو خط نشون میده یکی از خط ها خیلی کم رنگه ولی می بینمش. خدایا ممنونم. خدایا امیدم رو نا امید نکن. یعنی صد در صد میشه اطمینان کرد بهش. اولش یه خط بود که ناراحتم کرد ولی وقتی دوباره رفتم که بندازمش سطل اشغال دیدم دوخطه شده. ولی باز به حامد چیزی نمیگم تا فردا برم ازمایش خون بدم. توکل بر خدا.
اینم عکس بی بی چکم.
بالاخره بعد از شش سال و خرده ای که از ادواجمون میگذره تصمیم قطعی برای بچه دار شدن گرفتیم. و خدارو شاکرم که این تصمیم دقیقا زمانی افتاد که طرز تفکر من راجع به حامد همسرم عوض شده و این تغییر مثبت, فکر میکنم به خاطر تغییری بود که تو شغلش در تیر ماه امسال ایجاد شد و با اینکه شرایط کاری برای خودش و شرایط خانوادگی برای من سخت تر شده ولی روحیه خودش و من خیلی بهتر شده و من بیشتر از قبل به توانایی های حامد پی بردم و بیشتر از قبل قبولش دارم. شرایط کاری قبلی حامد اجازه شکوفایی استعدادهاش رو نمی داد. و باز خداوند رو به خاطر خیری که در این جابجایی قرار داده بود و ما فکر میکردیم شره شاکرم.
بگردم به قضیه بچه دار شدن...
از 20 مهر ماه امسال زمان خیلی کند میگذره دوست دارم زود موعد تست فرا برسه و مادر شدنم خوشحالم کنه البته اگه خدا بخواد..چند هفته پیش دوبار تست کردم که منفی بود ولی چون احتمال خطا تو اون زمان بالا بود تصمیم گرفتم تا سی ام صبر کنم که اگه خدای نکرده منفی بود مطمئن باشم چون دو به شک بودن آزارم میده انتظار خیلی سخته امیدوارم خداوند دامن همه اونایی که بچه میخوان رو سبز کنه و فرزند سالم و صالح بهشون هدیه بکنه.
چند روزیه دل دردهای عجیبی دارم که قبلا سابقه نداشته. دیشب برادرم و خانواده ش رو به بهانه سفر زیارتی که برادرم در پیش دارن شام دعوت کرده بودم ظرف ها رو با کمک حامد شستم ( خانوم برادر به خاطر ترک استخوان مچش نزاشتم کمک کنه) که خیلی اذیت شدم احتمالا به خاطر فشار کاری بود که شب موقع خواب دل درد عجیب و شدیدی داشتم خودم که احتمال حاملگی میدم ولی باز خدا عالمه.