بالاخره طلسم هفت ساله شکست و من و حامد اولین مسافرت بعد شروع زندگی زیر یه سقف برامون جور شد اونم یهویی یعنی تقریبا دوهفته پیش و ما امشب عازم مشهد مقدس هستیم. و این درحالیه که با جیب خالی قلبا راضی به رفتن نیستم و فقط سماجت حامد باعث شده رضایت بدم. تنها امیدمون به پولیه که تو حساب حامده که سه هفته پیش واسه چک واریز کرده که طرف وصول نکرده. امیدوارم مسئله خاصی پیش نیاد و بهمون خوش بگذره. حس عجیبی دارم انگار که سفر بی بازگشتی دارم.